مثل درخت در شب باران

Sunday, August 28, 2005

اينجا را غباری گرفته است
...پنجره ها نمی خندند
..من اينجا زمستان طولانی و سخت در پيش روخواهم داشت
..زمستانی که هرگز از ياد نخواهد رفت
،و تو چون دستهای من
چون انديشه های سوگوار اين روزهای تلخ
و چون تمام يادها
...از من جدا نخواهی شد
!و من ديگر برای تو از نهايت ، سخن نخواهم گفت
...که چه سوگوارانه است تمام پايان ها

Tuesday, August 02, 2005

به یاد آزادگی اش


جخ امروز
از مادر نزاده ام
.عمر جهان بر من گذشته است
.نزدیک ترین خاطره ام خاطره قرن هاست
بارها به خون مان کشیدند
،به یاد آر
و تنها دستاورد کشتار
.نانپاره بی قاتق سفره بی برکت ما بود
اعراب فریبم دادند
،برج موریانه را به دستان پرپینه خویش برایشان در گشودم
مرا و همگان را بر نطع سیاه نشاندند
.و گردن زدند
نماز گزاردم و قتل عام شدم
که رافضیم دانستند
نماز گزاردم و قتل عام شدم
که قرمطییم دانستند
آنگاه قرار نهادند که ما و برادران مان یکدیگر را بکشیم
!و این کوتاه ترین طریق بهشت بود
.به یاد آرکه تنها دستاورد کشتارجلپاره بی قدر عورت ما بود
خوشبینی برادرت ترکان را آواز داد
.تورا و مرا گردن زدند
سفاهت من چنگیزیان را آواز داد
.مرا و همگان را گردن زدند
یوغ ورزاو بر گردن ما نهادند
به گاوآهن مان بستند
بر گرده مان نشستند
و گورستانی چندان بی مرز شیار کردند
.که بازماندگان را هنوز از چشمخونابه روان است
کوچ غریب را به یادآر
،از غربتی به غربت دیگر
.تا جستجوی ایمان تنها فضیلت ما باشد
:به یادآر
تاریخ ما بیقراری بود
نه باوری
.نه وطنی
،نه
.جخ امروز از مادر نزاده ام
احمد شاملو
--------------------------------------------------------
سخن آخر
متن زير در دفتر نظرات رياست جمهوري وارد شده بود
«مرد ثروتمندي در راه شهر به دِه مرد فقيري را سوار ماشينش كرد
:در راه به كپه تپاله اي برخوردند و مرد ثروتمند رو به مرد فقير كرد و گفت
"اگر از اين تاپاله ها بخوري ماشينم را به تو ميدهم"
.مرد فقير في الفور پياده شد و تپاله ها را بلعيد
.مرد ثروتمند متعجب و دلخور و پشيمان ناچار ماشينش را به مرد فقير داد
.در راه بازگشت مجددا به كپه تپاله ها برخوردند
:مرد فقير كه احساس تحقير و فرومايگي ميكرد رو به مرد ثروتمند كرد و گفت
"اگر از اين تاپاله ها بخوري ماشينت را به تو پس ميدهم"
.مرد ثروتمند في الفور پايين پريد و تپاله ها را فرو داد
كمي بعد مرد فقير رو به ثروتمند كرد و گفت
الان هم هيچ فرقي نكرده، تو موقع رفتن ماشين داشتي و
هنوز هم صاحب ماشينت هستي و معلوم نيست اين تپاله ها را براي چه خورديم؟"
«آقاي خاتمي براي چي به شما راي داديم؟»