مثل درخت در شب باران

Sunday, April 09, 2006


دیر گاهی است در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
نفس ادم ها
سر بسر افسرده است
روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا
.هر نشاطی مرده است
دیرگاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است
:جنبشی نیست در این خاموشی
.دست ها پاها در قیر شب است