مثل درخت در شب باران

Sunday, August 28, 2005

اينجا را غباری گرفته است
...پنجره ها نمی خندند
..من اينجا زمستان طولانی و سخت در پيش روخواهم داشت
..زمستانی که هرگز از ياد نخواهد رفت
،و تو چون دستهای من
چون انديشه های سوگوار اين روزهای تلخ
و چون تمام يادها
...از من جدا نخواهی شد
!و من ديگر برای تو از نهايت ، سخن نخواهم گفت
...که چه سوگوارانه است تمام پايان ها

0 comment(s):

Post a comment

<< Home