مثل درخت در شب باران

Thursday, December 09, 2004


وای بر آن شبی که
...مهتاب بر آن نتابد

مهتاب
.دیگر نیست میهمانمان
همه جا تاریک و ظلمات چون دلان خالی ز دوست داشتن . رخت محبت را باید زد بر سر تکه چوبی و آن را با کینه آتش زد تا

... روشن گر خرابه راهی باشد که نامش را گذاشته اند زندگانی

...وای بر آن شبی که مهتاب بر آن نتابد



0 comment(s):

Post a comment

<< Home