مثل درخت در شب باران

Tuesday, October 12, 2004

و دخترک تنها،وقتی دیگه تو کمد جاش نشدو حتی زیر تخت،تصمیم گرفت از تنهایی در بیاد
اولین آدم بدون سری بود که در عمرم می‌دیدم...ا
اما مهربان بود و معنی اشک را می‌فهمید...
و می توانست با تقریب یک صدم،گونه‌ام را لمس کند...ا
و من،حتی قلبش را هم پیدا نکردم



0 comment(s):

Post a comment

<< Home